سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

زبانحال حضرت زینب در وداع با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : علی اصغر یزدی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
قالب شعر : مربع ترکیب

پَـرپَـر زدی و بـال و پَر تو رهـا نشد            آه…ای غریب، راه گلوی تو وا نشد

در ازدحـامِ زخـمِ تـنت نـیـزه جا نشد            از روی سیـنه تو چرا؟! شمـر پا نشد


با دست و پا زدن نفست تنگ می‌شود

بی‌حالی و نصیب سرت سنگ می‌شود

 دیــدی هِلال آب نـیـاورد و دیـر شد             دیدی که کهنه پیـرُهنت غرق تیرشد

دیدی تمام پوشـش تو یک حصیر شد            زینب کـنار جـسم تو یـکـباره پیر شد

طاقت بیار، لشکرت ای شاه می‌رسد

طاقـت بیـار، مـادرت از راه می‌رسد

ای‌کاش چوب کفر به ایمان نمی‌زدند            با خـیـزران به قاری قـرآن نمی‌زدند

آتش به خـیـمه‌های پـریشان نمی‌زدند            نیزه به پهلوی تو حسین جان، نمی‌زدند

از نـعـل‌ها سـراغ تنت را گـرفـتـه‌ایم

از دست «بـوریا» کـفـنت را گرفته‌ایم

نقد و بررسی

بند زیر به دلیل تحریفی بودن مطالب کلا حذف شد



یک عده روی غارت سر شرط بسته‌اند            یک عده روی خُود و سپر شرط بسته‌اند



یک عده روی مشک قمر، شرط بسته‌اند            ای وای؛ روی زیور و زر شرط بسته‌اند



من تازیانه می‌خورم و تو نفس بگیر



برخیز و معجری که ربودند پس بگیر